oozesدیکشنری انگلیسی به فارسیoozes، لجن، بستر دریا، لجن زار، لای، چکیده، شیره، شهد، جریان، جاری، رسوخ، چکیدن، تراوش کردن، اهسته جریان یافتن، بیرون دادن
hazesدیکشنری انگلیسی به فارسیغلیظ، مه، ابهام، بخار، مه کم، روشن نبودن مه، سرزنش کردن، گرفته بودن، زدن، بستوه اوردن