بازبودگیopennessواژههای مصوب فرهنگستانمیزان آمادگی سازمان برای استقبال از اندیشهها یا فنّاوریهای درونسازمانی یا برونسازمانی و تجاریسازی آنها
تجربهپذیریopenness to experienceواژههای مصوب فرهنگستانیکی از ابعاد «الگوی پنجبُعد کلانِ شخصیت» که گرایش فرد به تجربههای جدید را نشان میدهد
صراحتدیکشنری فارسی به انگلیسیcandidness, directness, explicitness, frankness, openness, outspokenness, perspicuity, preciseness, specificity
صداقتدیکشنری فارسی به انگلیسیcandidness, candor, earnestness, fidelity, frankness, honesty, integrity, loyalty, openness, principle, sincerity, troth, truth, truthfulness, veracity