پیهودنلغتنامه دهخداپیهودن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص ) بیهودن . نیم سوخته گشتن به تبش آتش . رجوع به بیهودن شود. نیم سوخته و رنگ بگردانیده شدن از رسیدن تبش آتش بدان : جوانی رفت پنداری نخواهد کرد بدرودم بخواهم سوختن دانم که هم اینجا بپ
هودینفرهنگ نامها(تلفظ: hodin) (هو = خوب + دین) دین خوب ، آئین نیک ، آنکه دارای دین و آئین خوب باشد .