25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
ovulating
ovulate
ovulated
ovulates
بُن تخمک
ovarium
بیشتر بدانید
رخ بزوئن
نمک
تامل
خون آلود
خط
اسکی پرسرعت
جستوجوی دقیق
ovulatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخمک گذاری
تخمکگذاشتی
ovulatory
واژههای مصوب فرهنگستان
مربوط به تخمکگذاری
جستوجوی همآوا
دُشکاری تخمکگذاری
ovulatory dysfunction
واژههای مصوب فرهنگستان
اختلال در روند تخمکگذاری
جستوجوی همقافیه
anovulatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
anovulatory