حصاردیکشنری فارسی به انگلیسیcompass, compound , corral, fence, hold, kraal, paddock, paling, stockade, wall, yard
impalingدیکشنری انگلیسی به فارسیپرشور، بر چوب اویختن، سوراخ کردن، احاطه کردن، چهار میل کردن، محدود کردن، میله کشیدن، سپوختن