parametersدیکشنری انگلیسی به فارسیمولفه های، پارامتر، مقدار معلوم و مشخص، مقداری از یک مدار، نسبت میان تقاطع دو سطح
پارامترهای خط انتقالtransmission-line parameters, linear electrical parameters, line parameters, transmission-line constantsواژههای مصوب فرهنگستانکمیتهایی که رهدهی و رهبندی را با واحد طول بین رساناهای یک خط انتقال مشخص میکند
پارامترهای رهبندیimpedance parametersواژههای مصوب فرهنگستانپارامترهای مربوط به نسبت ولتاژ به جریان در یک مدار چنددرگاهی (N-port)
پارامترهای مدارorbital parametersواژههای مصوب فرهنگستانشش پارامتری که ازطریق آنها موقعیت یک جسم در مدار بیضوی تعیین میشود
نظریۀ اصول و پارامترهاprinciples & parameters theoryواژههای مصوب فرهنگستان← نظریۀ حاکمیت و مرجعگزینی
نظریۀ حاکمیت و مرجعگزینیGovernment & Binding Theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای در زبانشناسی زایشی که چامسکی آن را در سال 1981 معرفی کرد متـ . نظریۀ اصول و پارامترها principles & parameters theory
پارامترهای رهبندیimpedance parametersواژههای مصوب فرهنگستانپارامترهای مربوط به نسبت ولتاژ به جریان در یک مدار چنددرگاهی (N-port)
پارامترهای مدارorbital parametersواژههای مصوب فرهنگستانشش پارامتری که ازطریق آنها موقعیت یک جسم در مدار بیضوی تعیین میشود