parquetدیکشنری انگلیسی به فارسیپارکت، آجر موزاییک، اجر چوبی کف اطاق، محل ارکسترنمایش، پایین صحنه، با چوب فرش کردن
parchedدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد شده، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
parquetsدیکشنری انگلیسی به فارسیپارکت ها، آجر موزاییک، اجر چوبی کف اطاق، محل ارکسترنمایش، پایین صحنه، با چوب فرش کردن
imparkedدیکشنری انگلیسی به فارسیممنوع، در محوطه نگاه داشتن، در اغل نگاهداشتن، در پارک یا جنگل محصور کردن