pastesدیکشنری انگلیسی به فارسیپاستا، خمیر، چسب، سریش، گل یا خمیر، نوعی شیرینی، چسباندن، چسبیدن، چسب زدن به
extirpatesدیکشنری انگلیسی به فارسیبرطرف می شود، ازبن کندن، بکلی نابود کردن، از بین بردن، ریشه کن کردن