palesدیکشنری انگلیسی به فارسیدلم برات تنگ شده، نرده، حصار دفاعی، دفاع، قلمرو حدود، رنگ پریده شدن، رنگ رفتن، احاطه کردن، میله دار کردن، در میان نرده محصور کردن
palletsدیکشنری انگلیسی به فارسیپالت ها، مالهچوبی، ماله مخصوص کوزهگران، مالهء صافکاری، تخته پهن، تشک کاهی