pavilionدیکشنری انگلیسی به فارسیغرفه، عمارت کلاه فرنگی، غرفه نمایشگاه، چادر صحرایی، در کلاه خیمه زدن، در کلاه فرنگیجا دادن، خیمه برپا کردن
سَرایهpavilion 1, pavillon 1 (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمحل استراحت پزشکان در درمانگاهها و بیمارستانها
کوشکpavilion 2, pavillon 2 (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمحلی در فرودگاهها و نمایشگاهها و مکانهایی از این قبیل برای استقبال و پذیرایی از میهمانان بلندپایۀ رسمی
چغانۀ تُرکیTurkish crescent, bell tree, bell tower, Turkish jingle, Chinese pavillon, jingling Johnny, Schnellbaum, Chinese hat, chapeau chinois (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانسازی به شکل چوبدستی بلندی که زنگها و زنگولههایی به آن آویخته است
pavilionsدیکشنری انگلیسی به فارسیغرفه ها، عمارت کلاه فرنگی، غرفه نمایشگاه، چادر صحرایی، در کلاه خیمه زدن، در کلاه فرنگیجا دادن، خیمه برپا کردن
سَرایهpavilion 1, pavillon 1 (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمحل استراحت پزشکان در درمانگاهها و بیمارستانها
کوشکpavilion 2, pavillon 2 (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمحلی در فرودگاهها و نمایشگاهها و مکانهایی از این قبیل برای استقبال و پذیرایی از میهمانان بلندپایۀ رسمی
pavilionsدیکشنری انگلیسی به فارسیغرفه ها، عمارت کلاه فرنگی، غرفه نمایشگاه، چادر صحرایی، در کلاه خیمه زدن، در کلاه فرنگیجا دادن، خیمه برپا کردن