pebbleدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگ ریزه، ریگ، شیشه عینک، نوعی عقیق، با سنگریزه فرش کردن، باریگ حمله کردن، نقش ونگار ریگی دادن به
pebblesدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگریزه، ریگ، سنگ ریزه، شیشه عینک، نوعی عقیق، با سنگریزه فرش کردن، باریگ حمله کردن، نقش ونگار ریگی دادن به
گِلسنگ ریگدارpebbly mudstoneواژههای مصوب فرهنگستانگِلسنگ کنگلومرایی که در آن ریگهای پراکنده در میان صفحههای لایهبندی قرار گرفتهاند
ماسۀ ریگدارpebbly sandواژههای مصوب فرهنگستانرسوبی سختنشده حاوی حداقل 75 درصد ماسه و حداکثر 25 درصد ریگ