periodدیکشنری انگلیسی به فارسیدوره زمانی، دوره، مدت، زمان، عصر، مرحله، مدتی، پایان، نقطه، روزگار، نوبت، وقت، گاه، گردش، حد، موقع، فرجه، کمال، نتیجه غایی، منتها درجه، طمی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، ایست، دوران مربوط به دوره بخصوصی
نقطۀ واکنشreaction point, peritectic pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای ناوردا بر روی نمودار خم ذوب که در آن ترکیب مایع را نمیتوان برحسب موقعیت کمیتهای همۀ فازهای جامد درحالتعادل در آن نقطه بیان کرد