petrifiedدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگ فرش، سنگ کردن یا شدن، میخ کوب شدن، برجای خشک شدن، متحجر کردن، گیج کردن، از کار انداختن
petrifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگریزه ها، سنگ کردن یا شدن، میخ کوب شدن، برجای خشک شدن، متحجر کردن، گیج کردن، از کار انداختن
چوب سنگیشدهpetrified woodواژههای مصوب فرهنگستانچوبی که براثر نفوذ آبهای معدنی غالباً حاوی سیلیس به سنگ تبدیل شده است
وحشت زدهدیکشنری فارسی به انگلیسیafraid, fearful, fearsome, frightened, hagridden, horror-struck, petrified, terror-stricken