فازبُردارphasorواژههای مصوب فرهنگستاننمایش قطبی یک عدد مختلط که معمولاً کمیتهای الکتریکی را، مانند ولتاژ و جریان و رهبندی، در حالت پایا با یک بسامد خاص نشان میدهد
فازبُردار ولتاژvoltage phasorواژههای مصوب فرهنگستانطول خطی که نشاندهندۀ دامنۀ یک ولتاژ با تغییرات سینوسوار است و فاز آن زاویهای است که با بُردار x میسازد
فیسورلغتنامه دهخدافیسور. (اِ) سنگی که در حمام به پای مالند، وبهترین آن سبک کثیرالتجویف آن است . (حکیم مؤمن ).
فیصورلغتنامه دهخدافیصور. [ ف َ ] (اِخ )نام شهری در جانب شرقی دریای محیط و کافور از آنجا آورند. (برهان ). فنصور. قیصور. رجوع به فنصور شود.
فازبُردار ولتاژvoltage phasorواژههای مصوب فرهنگستانطول خطی که نشاندهندۀ دامنۀ یک ولتاژ با تغییرات سینوسوار است و فاز آن زاویهای است که با بُردار x میسازد
فازبُردار ولتاژvoltage phasorواژههای مصوب فرهنگستانطول خطی که نشاندهندۀ دامنۀ یک ولتاژ با تغییرات سینوسوار است و فاز آن زاویهای است که با بُردار x میسازد