پارهچین عکسیِ واپایششدهcontrolled photomosaicواژههای مصوب فرهنگستانپارهچینی که از کنار هم چیدن عکسهای واپایششده به دست میآید
پارهچین عکسیphotomosaic, photographic mosaic, mosaic 2واژههای مصوب فرهنگستانتصویری یکپارچه که از کنار هم چیدن عکسهای یک منطقه به دست میآید
پارهچین عکسیِ واپایششدهcontrolled photomosaicواژههای مصوب فرهنگستانپارهچینی که از کنار هم چیدن عکسهای واپایششده به دست میآید