pickupدیکشنری انگلیسی به فارسیسوار کردن، پیکاپ، انتخاب، ترقی، رشد، هر چیز انتخاب شده، تجدید فعالیت، اشنایی تصادفی، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون، گرفتن
pickupدیکشنری انگلیسی به فارسیسوار کردن، پیکاپ، انتخاب، ترقی، رشد، هر چیز انتخاب شده، تجدید فعالیت، اشنایی تصادفی، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون، گرفتن
pickupدیکشنری انگلیسی به فارسیسوار کردن، پیکاپ، انتخاب، ترقی، رشد، هر چیز انتخاب شده، تجدید فعالیت، اشنایی تصادفی، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون، گرفتن
برگرفت الکترودelectrode pickupواژههای مصوب فرهنگستاندر جوشکاری مقاومتی، آلودگی الکترود با فلز پایه یا روکش آن در طی جوشکاری