pegدیکشنری انگلیسی به فارسیگیره، میخ، پا، میخ چوبی، چنگک، درجه، دندانه، میخکوب کردن محکم کردن، میخ زدن، زحمت کشیدن، کوشش کردن
peakدیکشنری انگلیسی به فارسیاوج، قله، راس، نوک، حد اکثر، ستیغ، منتها درجه، کلاه نوک تیز، کاکل، به قله رسیدن، دزدیدن، تیز شدن، بصورت نوک تیز درامدن، به نقطه اوج رسیدن، نحیف شدن
depictدیکشنری انگلیسی به فارسیتصور کن، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن