pitchingدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگ فرش، اردو زدن، پرتاب کردن، استوار کردن، نصب کردن، توپ را زدن، بر پا کردن
پایداری طولیlongitudinal stability, pitching stabilityواژههای مصوب فرهنگستانقابلیت هواگَرد در بازگشت خودکار به پرواز تراز (level flight) پس از اوجگیری یا شیرجه