کشت متراکمsolid planting 2واژههای مصوب فرهنگستانکشت دستپاش بسیار فشردهای که در مقایسه با کشت ردیفی (row planting) امکان خاکورزی در آن وجود نداشته باشد
کشت متراکمsolid planting 2واژههای مصوب فرهنگستانکشت دستپاش بسیار فشردهای که در مقایسه با کشت ردیفی (row planting) امکان خاکورزی در آن وجود نداشته باشد
supplantingدیکشنری انگلیسی به فارسیجایگزین کردن، از ریشه کندن، جای چیزی را گرفتن، جابجا شدن، جابجا کردن، تعویض کردن
transplantingدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوند زدن، پیوندزدن، نشا کردن، در جای دیگری نشاندن، مهاجرت کردن، کوچ دادن، نشاء زدن، فراکاشتن