plodدیکشنری انگلیسی به فارسیخرچنگ، صدای پا، خرحمالی، زحمت کشیدن، خرحمالی کردن، اهسته و محکم حرکت کردن، با زحمت کاری را انجام دادن
plotدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح، توطئه، قطعه، نقشه، دسیسه، نقطه، موضوع، موضوع اصلی، طرح ریزی کردن، رسم کردن، کشیدن، نقشه کشیدن، توطئه چیدن
plodsدیکشنری انگلیسی به فارسیغارت، صدای پا، خرحمالی، زحمت کشیدن، خرحمالی کردن، اهسته و محکم حرکت کردن، با زحمت کاری را انجام دادن
ploddingدیکشنری انگلیسی به فارسیتوزیع کننده، زحمت کشیدن، خرحمالی کردن، اهسته و محکم حرکت کردن، با زحمت کاری را انجام دادن
plodsدیکشنری انگلیسی به فارسیغارت، صدای پا، خرحمالی، زحمت کشیدن، خرحمالی کردن، اهسته و محکم حرکت کردن، با زحمت کاری را انجام دادن
ploddingدیکشنری انگلیسی به فارسیتوزیع کننده، زحمت کشیدن، خرحمالی کردن، اهسته و محکم حرکت کردن، با زحمت کاری را انجام دادن