packدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته، یک بسته، کوله پشتی، بقچه، دسته، گروه، یک دست ورق بازی، ملافه، بسته کردن، بسته بندی کردن، قرار دادن، توده کردن، بزور چپاندن، بار کردن، بردن
pocketدیکشنری انگلیسی به فارسیجیب، پاکت، کیسه هوایی، تشکیل کیسه در بدن، به جیب زدن، در جیب گذاردن، در جیب پنهان کردن، بجیب زدن، جیبی، کوچک، نقدی، جیبدار، پولی