podدیکشنری انگلیسی به فارسیغلاف، نیام، پوسته محافظ، پوست برونی، قوزه پنبه، پا، تخم دان، تشکیل نیام دادن
potدیکشنری انگلیسی به فارسیگلدان، دیگ، قابلمه، قوری، کتری، دیگچه، اب پاش، ماری جوانا وسایرمواد مخدره، سبو، هر چیز برجسته و دیگ مانند، در گلدان گذاشتن، در گلدان محفوظ داشتن، در دیگ پختن
poutsدیکشنری انگلیسی به فارسیتوهم، لب کلفتی، جلو امدگی لبها، لب را بزیر اویختن، اخم کردن، لب ولوچه را جمع کردن
بستای قهوهcoffee pod,espresso pod, easy serving espresso pod, E.S.E podواژههای مصوب فرهنگستانقرص قهوة فشردهشده درون محفظة پارچهای
کَشیمسانانPodicipediformesواژههای مصوب فرهنگستانپرندگانی شناگر و شیرجهزن با جثۀ متوسط و شبیه به مرغابی که قسمت عقب بدن آنها کرکی است و بدون دم به نظر میرسند
کَشیمیانPodicipeddidaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ کَشیمسانان که شناگر و شیرجهزن هستند با منقار نوکتیز و گردن متوسط تا بلند و سر کوچک