polarizingدیکشنری انگلیسی به فارسیقطبی شدن، متقارن کردن، بصورت متضاد در اوردن، قطبی کردن، قطبش دادن، دوقطبی ساختن
polarisingدیکشنری انگلیسی به فارسیقطبی شدن، متقارن کردن، بصورت متضاد در اوردن، قطبی کردن، قطبش دادن، دوقطبی ساختن
ریزبین سنگنگاریpetrographic microscopeواژههای مصوب فرهنگستانریزبینی/ میکروسکوپی که در آن از نور قطبیده و صفحۀ چرخان برای تحلیل مقاطع نازک سنگنگاشتی استفاده شود متـ . میکروسکوپ سنگنگاری ریزبین قطبشی/ میکروسکوپ قطبشی polarizing microscope
depolarizingدیکشنری انگلیسی به فارسیقطره قطره ای، از قطب انداختن، بدون قطب کردن، غیر متعادل کردن، متضاد کردن