policedدیکشنری انگلیسی به فارسیپلیس، اداره یا حکومت کردن، حفظ نظم و ارامش کردن، بوسیله پلیس اداره و کنترل کردن
براقشدهpolished 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادۀ غذایی یا دانههای برنج که تحت فرایند براقسازی قرار گرفته باشند متـ . برّاق 3
شفافسازیشدهpolished 2واژههای مصوب فرهنگستانویژگی روغن خوراکی که کدورت احتمالی آن با سرد کردن و جداسازی گرفته شده است متـ . شفاف 2
برنج سفیدwholly milled rice, white rice, polished riceواژههای مصوب فرهنگستانبرنجی که سبوس و جوانۀ آن بهطور کامل گرفته شده باشد