poppingدیکشنری انگلیسی به فارسیظاهر شدن، ترکیدن، زدن، پراندن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، ترکاندن، با صدا ترکیدن، برهن گذاردن، بسرعت عملی انجام دادن
peepingدیکشنری انگلیسی به فارسینگاه کردن، جوانه زدن، اشکار شدن، جیر جیر کردن، جیک زدن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن