postدیکشنری انگلیسی به فارسیپست، مقام، منصب، شغل، بسته پستی، پستخانه، چاپار، ارسال سریع، سمت، صندوق پست، تعجیل، سیستم پستی، مسند، تیر تلفن و غیره، پست نظامی، مجموعه پستی، تیردگل کشتی و امثال آن، مسئوليت، موقعیت، پست کردن، بدیوار زدن، اگهی و اعلان کردن
کارتپستالpostcard, postal card, carte postale (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانپستنامهای (letter-post) بهصورت برگۀ مستطیلشکل مقوایی یا کاغذی محکم که با توجه به احکام اتحادیۀ جهانی پست میتوان آن را بدون پاکت ارسال کرد
postدیکشنری انگلیسی به فارسیپست، مقام، منصب، شغل، بسته پستی، پستخانه، چاپار، ارسال سریع، سمت، صندوق پست، تعجیل، سیستم پستی، مسند، تیر تلفن و غیره، پست نظامی، مجموعه پستی، تیردگل کشتی و امثال آن، مسئوليت، موقعیت، پست کردن، بدیوار زدن، اگهی و اعلان کردن