projectionدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح ریزی، طرح، پروژه، تصویر، تجسم، پرتاب، افکنش، پیش امدگی، پیش افکنی، نقشه کشی، نور افکنی، اگراندیسمان، سده، بر امدگی
projectionدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح ریزی، طرح، پروژه، تصویر، تجسم، پرتاب، افکنش، پیش امدگی، پیش افکنی، نقشه کشی، نور افکنی، اگراندیسمان، سده، بر امدگی
برونفکنیprojectionواژههای مصوب فرهنگستاندر روانکاوی، سازوکاری دفاعی که ازطریق آن انرژی سائقهای ناخوشایند از درون معطوف به عینیتهای (objects) بیرونی میشود