prongدیکشنری انگلیسی به فارسیشاخه، چنگک، چنگال، زبانه، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یانهر، شعبه، با چنگک صاف کردن، با چنگک سوراخ کردن، دارای چنگک یا چنگال کردن
phrasingدیکشنری انگلیسی به فارسیبیان کردن، پند وامثالبعبارت دراوردن، تعبیر دراوردن، تعبیر کردن، کلمه بندی کردن
prongsدیکشنری انگلیسی به فارسیزنجیر، چنگک، چنگال، زبانه، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یانهر، شعبه
تیزیدیکشنری فارسی به انگلیسیacuity, edge, incision, incisiveness, jag, keenness, prong, salience, sharpness, snag, teeth, tine
prongsدیکشنری انگلیسی به فارسیزنجیر، چنگک، چنگال، زبانه، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یانهر، شعبه