proportionsدیکشنری انگلیسی به فارسیمقادیر، نسبت، تناسب، مقدار، قسمت، قیاس، قرینه، شباهت، درجه، متناسب کردن، متقارن کردن
قانون نسبتهای چندگانهlaw of multiple proportionsواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که براساس آن چنانچه دو عنصر A وB دو ترکیب تشکیل دهند، جِرمهای متفاوت B را که با جرم معینی از A ترکیب میشود، میتوان بهصورت نسبتی از اعداد طبیعی کوچک بیان کرد
قانون نسبتهای معینlaw of definite proportions, law of definite compositionsواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که براساس آن در یک ترکیب شیمیایی معین نسبت جِرمی اجزای سازندۀ آن همواره مقدار ثابت است
اندازهدیکشنری فارسی به انگلیسیamount, dimension, fit, fitted, footage, gauge, mass , measure, measurement, quantity, quantum, scale, size, sized _, volume, worth, proportions