processدیکشنری انگلیسی به فارسیروند، فرایند، عمل، سیر، جریان عمل، مراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی ومداوم، دوره عمل، فرا گرد، تهیه کردن، پردازش کردن، مراحلی را طی کردن، بانجام رساندن، تمام کردن
proceedدیکشنری انگلیسی به فارسیادامه دهید، اقدام کردن، رهسپار شدن، پیش رفتن، حرکت کردن، پرداختن به، ناشی شدن از