protectدیکشنری انگلیسی به فارسیمحافظت، حفاظت کردن، حمایت کردن، حفظ کردن، مصون کردن، حراست کردن، حمایت کردن از، محفوظ کردن، نیکداشت کردن، نگه داری کردن
protectsدیکشنری انگلیسی به فارسیمحافظت می کند، حفاظت کردن، حمایت کردن، حفظ کردن، مصون کردن، حراست کردن، حمایت کردن از، محفوظ کردن، نیکداشت کردن، نگه داری کردن
گواهی سلامت شناورcertificate of pratique, free pratique, bill of health, certificate of free pratiqueواژههای مصوب فرهنگستانگواهیای که مسئول بهداشت یک بندر در تأیید سلامت شناور ورودی و عاری بودن از بیماریهای مسری صادر میکند
حلاّل پروتونزاprotogenic solvent, protic solventواژههای مصوب فرهنگستانحلاّلی که بهعنوان یک اسید ضعیف یا قوی توانایی پروتوندهی دارد
protectsدیکشنری انگلیسی به فارسیمحافظت می کند، حفاظت کردن، حمایت کردن، حفظ کردن، مصون کردن، حراست کردن، حمایت کردن از، محفوظ کردن، نیکداشت کردن، نگه داری کردن
protectsدیکشنری انگلیسی به فارسیمحافظت می کند، حفاظت کردن، حمایت کردن، حفظ کردن، مصون کردن، حراست کردن، حمایت کردن از، محفوظ کردن، نیکداشت کردن، نگه داری کردن