pullsدیکشنری انگلیسی به فارسیمی کشد، کشش، کشیدن، کندن، کشیدن دندان، پشم کندن از، بطرف خود کشیدن، چیدن
poolsدیکشنری انگلیسی به فارسیاستخرها، استخر، حوض، برکه، مخزن، ائتلاف، تصحیلات اشتراکی، ابگیر، چاله اب، کولاب، اب انبار، ائتلاف چند شرکت با یك دیگر، دسته زبده و کار ازموده، ائتلاف کردن، شریک شدن، باهم اتحاد کردن