تنبیهpunishmentواژههای مصوب فرهنگستاندر شرطیسازی کنشگر، فرایندی که در آن ارتباط یا وابستگی بین یک پاسخ و یک یا چند محرک احتمال وقوع آن را کاهش میدهد
punishesدیکشنری انگلیسی به فارسیمجازات می کند، مجازات کردن، تنبیه کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن
punishesدیکشنری انگلیسی به فارسیمجازات می کند، مجازات کردن، تنبیه کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن