queriesدیکشنری انگلیسی به فارسینمایش ها، پرس و جو، پرسش، سوال، جستار، تردید، استفسار، پرسیدن، استنطاق کردن، تحقیق و باز جویی کردن، سر و گوش آب دادن
quarriesدیکشنری انگلیسی به فارسیمعادن، معدن سنگ، شکار، صید، منبع، لاشه شکار، توده انباشته، شیشه آلماسی چهارگوش، اشکار کردن
کهریزلغتنامه دهخداکهریز. [ ک َ ] (اِ) کاریز و قنات و مجرای آب در زیرزمین . (از ناظم الاطباء). کاریز. کاهریز. قنات . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون از دور یکی رابدیدی ، اعلام کردی جمله در کهریزها و میان ریگ پنهان شدندی . (تاریخ غازان ص 24
کهریزلغتنامه دهخداکهریز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از بخش هرسین است که در شهرستان کرمانشاهان واقع است و 105 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله ٔ یک هزار گز واقع و به کهریز کرداهری و کیقبادی مشهور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).<b