برگزیده 1qualifierواژههای مصوب فرهنگستانشرکتکنندهای که برای مرحلۀ بعدی رقابت یا مرحلۀ نهایی مسابقات انتخاب شده است
شناسة تعمیر،کد تعمیرqualifierواژههای مصوب فرهنگستانرمزینهای حرفی ـ عـددی برای مشخص کردن منطقهای که در آنجا تعمیراتی بر روی واگن انجام شده یا قطعات آن بازسازی یا تعویض شده است
qualifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیواجد شرایط بودن، واجد شرایط شدن، توصیف کردن، صلاحیت داشتن، تعیین کردن، قدرت را توصیف کردن، ازبدی چیزی کاستن، کنترل کردن
کلفیرلغتنامه دهخداکلفیر. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشکین باختری است که در بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع است و 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
رأیمندvoter2, qualified elector, qualified voter, legal voterواژههای مصوب فرهنگستانفردی که واجد شرایط رأی دادن است