quarterدیکشنری انگلیسی به فارسیربع، محله، یک چهارم، چارک، بخش، برزن، مدت سه ماه، زنهار، چهارک، یک چارک، اقامت گاه، پناه بردن به، زنهار دادن، به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
quarterدیکشنری انگلیسی به فارسیربع، محله، یک چهارم، چارک، بخش، برزن، مدت سه ماه، زنهار، چهارک، یک چارک، اقامت گاه، پناه بردن به، زنهار دادن، به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
چارَک بادخورweather quarterواژههای مصوب فرهنگستانچارَکی از شنارو یا ناحیهای از دریا در کمان چارَک شناور که در طرف بادخور است