برش رسیدهmature cutting/ harvesting cutting/ hravest cuttingواژههای مصوب فرهنگستانقطع و برداشت درختان قابلفروش یا رسیده در برش میانی یا نهایی
موج راسبیـ گرانی آمیختهmixed Rossby-gravity wave, Yanai waveواژههای مصوب فرهنگستانموج استوایی شرقرو که مؤلفۀ سرعت نصفالنهاری آن نسبت به استوا متقارن است و مؤلفۀ سرعت زُناری آن نسبت به همتافت همرَفتی میانمقیاس نامتقارن است
rovedدیکشنری انگلیسی به فارسیرفته، راهزنی دریایی کردن، سرگردان شدن، پرسه زدن، اواره شدن، گردش کردن، ول گردیدن
افراطیدیکشنری فارسی به انگلیسیfanatic, extravagant, extreme, radical, immoderate, rabid, strong, zealot