چراگاه تخصیصیgrazing allotment, range allotmentواژههای مصوب فرهنگستانمحدودۀ معینی از یک مرتع که به شمار مشخصی از دامهای متعلق به فرد دارای مجوز اختصاص یافته است
بهبُردfiring range, shooting range, gun rangeواژههای مصوب فرهنگستانفاصلهای از هدف که از آن میتوان بهطور مؤثر به سمت هدف شلیک کرد
گسترۀ کِشَندtide range, range of tide, tidal rangeواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف ارتفاع میان یک فراکِشَند و فروکِشَند متوالی