رایطةلغتنامه دهخدارایطة. [ ی ِ طَ ] (ع اِ) رائطة. رایطه . ریطة. چادر یک لخت که زنان بر سر افکنند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر جامه ٔ نازک و لطیفی که بچادر ماند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ریطه شود.
راتعلغتنامه دهخداراتع. [ ت ِ ] (ع ص ) شتر چرنده . ج ، رِتاع ، رُتَّع، رُتُع، و رتوع . (آنندراج ) (شرح نصاب و منتخب ) (غیاث ) (منتهی الارب ).
راتیلغتنامه دهخداراتی . (حامص ) رادی . رادمردی .در اوستا راتی آمده از مصدر «را» که بمعنی بخشیدن ودادن است . اراتی با حرف نفی «اَ» بمعنی نارادی یا ناجوانمردی و لئامت است . (فرهنگ ایران باستان ص 95).
راتیلغتنامه دهخداراتی . (ع ص ، اِ) عالم خدائی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). عالم خدای . (آنندراج ).