rattleدیکشنری انگلیسی به فارسیخرگوش، سر و صدا، تق تق، خر خر، جغجغه، خس خس، تلق تلق کردن، خر خر کردن، تق تق کردن، تغ تغ کردن، وراجی کردن
rattlesدیکشنری انگلیسی به فارسیخرگوش، سر و صدا، تق تق، خر خر، جغجغه، خس خس، تلق تلق کردن، خر خر کردن، تق تق کردن، تغ تغ کردن، وراجی کردن
پر سروصدادیکشنری فارسی به انگلیسیhighflown, loud, noisy, rackety, rattly, raucous, roaring, loudmouthed, uproarious