کولهخاسRuscusواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از کولهخاسیان نیمهدرختچهای چندساله و همیشهسبز با شش گونه که بومی غرب و جنوب اروپا هستند؛ ساقۀ آنها منشعب و پرشاخه و برگهایشان ریز و فلسمانند و غیرفتوسنتزی (non-photosynthetic) است و گلهایشان کوچک و سفید و در مرکز بنفش است
روکشلغتنامه دهخداروکش . [ رَ ک َ ] (اِ) دنیا و عالم و دهر. (ناظم الاطباء) (از برهان ). || حریف و مقابل . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) : به هر داغی که لاله ماند روکش نهاد از مردمک نعلی بر آتش . زلالی خوانساری (از آنندراج ).|| چیزی ک
روکشلغتنامه دهخداروکش . [ ک َ / ک ِ ] (اِمرکب ) ورقه ای از طلا یا متال که روی دندان کشند. || پوشش یا جامه یا ورقه ای که روی چیزی کشند چنانکه نجاران بر روی میز یا در و غیره . فورمیکارا. (از یادداشت بخط مؤلف ). || کاغذ یا پارچه ای که بدان چیزی را بپوشانند. (فر
روکشلغتنامه دهخداروکش . [ ک ِ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان آمل . سکنه آن 110 تن . آب از نهر شل بت هراز. محصول آنجا برنج و نیشکر و غلات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
پر سروصدادیکشنری فارسی به انگلیسیhighflown, loud, noisy, rackety, rattly, raucous, roaring, loudmouthed, uproarious
گوشخراشدیکشنری فارسی به انگلیسیblatant, discordant, earsplitting, grating, harsh, jangle, loud, raspy, raucous, rugged, shrill, stentorian, strident