racesدیکشنری انگلیسی به فارسیمسابقات، مسابقه، نژاد، نسل، قوم، دور، تبار، دوران، طایفه، گردش، طبقه، مسابقه دادن، دویدن، بسرعت رفتن، سرعت گرفتن
rachisدیکشنری انگلیسی به فارسیrachis، ساقه، تیره پشت، اندام ساقهای یا محوری، مهرههای پشت، ستون فقرات، دیرک مشترک