پرروزیلغتنامه دهخداپرروزی . [ پ ُ ] (ص مرکب ) آدمیی پرروزی ؛ گشاده روزی . مغضور. مغضر. مقابل کم روزی .
پریروزلغتنامه دهخداپریروز. [ پ َ ](ق مرکب ) پریر. یک روز پیش از دیروز. روز پیش از روز گذشته . روز قبل از دی . روز پیش . اوّل مِن اَمس .