recoilدیکشنری انگلیسی به فارسیپس زدن، واکنش داشتن بر، بحال خود برگشتن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
انتخابات برکناریrecall election, representative recallواژههای مصوب فرهنگستانانتخاباتی که به تقاضای جمعی از رأیدهندگان برای عزل فرد انتخابشده برگزار شود متـ . همهپرسی برکناری recall referendum
یادآوری طوطیوارrote recallواژههای مصوب فرهنگستانبه خاطر آوردن دقیق اطلاعاتی که بهصورت یک کل حفظ شده است، مانند یک نشانی یا فرمول شیمیایی
یادآوری 24ساعته24-hour recallواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای ارزیابی تغذیه که در آن فرد تمام اقلام غذایی را که در 24 ساعت گذشته خورده است، گزارش میکند