receiptدیکشنری انگلیسی به فارسیاعلام وصول، دریافت، رسید، قبض، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن
receiptsدیکشنری انگلیسی به فارسیرسید، دریافت، اعلام وصول، قبض، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن
رصبلغتنامه دهخدارصب . [ رَ ص َ ] (ع اِ) فضای واقع ما بین سبابه و بن وسطی . (ناظم الاطباء). مابین سبابه و وسطی از بنهای آنها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
پریشبلغتنامه دهخداپریشب . [ پ َ ش َ ] (ق مرکب ) دو شب پیش . شب پیش ازشب گذشته . پرندوش (پریدوش ؟). پردوش . بارحه ٔ اولی .
رسبلغتنامه دهخدارسب . [ رَ س َ ] (ع ص ، اِ) شمشیر درگذرنده . (ناظم الاطباء). شمشیر درگذرنده در ضریبة. (آنندراج ) (منتهی الارب ). شمشیر نهان شونده در ضریبه . رُسَب . (از اقرب الموارد).
receiptingدیکشنری انگلیسی به فارسیرسیدگی، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن
receiptsدیکشنری انگلیسی به فارسیرسید، دریافت، اعلام وصول، قبض، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن
receiptingدیکشنری انگلیسی به فارسیرسیدگی، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن
receiptsدیکشنری انگلیسی به فارسیرسید، دریافت، اعلام وصول، قبض، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن
رسید انبارwarehouse warrant, warehouse receiptواژههای مصوب فرهنگستانسندی رسمی که نشان میدهد کالا به انبار تحویل داده شده است
سلب انکار دریافتnon-repudiation of receiptواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی برای آنکه گیرندۀ پیام نتواند دریافت پیام را انکار کند