دستورغذای معیارstandard recipeواژههای مصوب فرهنگستاندستور طبخ آزمایششدۀ هریک از اقلام صورتغذا برای تعداد معینی از افراد
رصبلغتنامه دهخدارصب . [ رَ ص َ ] (ع اِ) فضای واقع ما بین سبابه و بن وسطی . (ناظم الاطباء). مابین سبابه و وسطی از بنهای آنها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
پریشبلغتنامه دهخداپریشب . [ پ َ ش َ ] (ق مرکب ) دو شب پیش . شب پیش ازشب گذشته . پرندوش (پریدوش ؟). پردوش . بارحه ٔ اولی .
رسبلغتنامه دهخدارسب . [ رَ س َ ] (ع ص ، اِ) شمشیر درگذرنده . (ناظم الاطباء). شمشیر درگذرنده در ضریبة. (آنندراج ) (منتهی الارب ). شمشیر نهان شونده در ضریبه . رُسَب . (از اقرب الموارد).
رسبلغتنامه دهخدارسب . [ رُ س َ ] (ع ص ، اِ) مرد عاقل و بردبار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || به معنی رَسَب ، یعنی شمشیر نهان شده در ضریبه . (اقرب الموارد). و رجوع به رَسَب شود.
دستورغذای معیارstandard recipeواژههای مصوب فرهنگستاندستور طبخ آزمایششدۀ هریک از اقلام صورتغذا برای تعداد معینی از افراد
دستورغذای معیارstandard recipeواژههای مصوب فرهنگستاندستور طبخ آزمایششدۀ هریک از اقلام صورتغذا برای تعداد معینی از افراد