رقبلغتنامه دهخدارقب . [ رَ ق َ ] (ع اِمص ) ستبری گردن . (منتهی الارب ). ستبری گردن . ج ، رُقُب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ستبری گردن . اسم است از ارقب . (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ رَقَبَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). رجوع به رقبة شود.
رقبلغتنامه دهخدارقب . [ رُ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رقیب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || ج ِ رَقَب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به رقیب و رقب [ رَ ق َ ] شود.
رقولغتنامه دهخدارقو. [ رَق ْوْ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ گرد اندک کلان از دعص . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توده ٔ ریگ برخاسته و گردآمده . (از المنجد). رَقوَة. (منتهی الارب ). رجوع به رقوة شود.
دوباره به دست آوردندیکشنری فارسی به انگلیسیrecapture, recoup, recuperate, regain, retake, retrieve, resume
جبران کردندیکشنری فارسی به انگلیسیaccount, atone, cancel, commute, compensate, recompense, recoup, recover, recuperate, redeem, redress, repair, repay, requite, supply, undo