راعسلغتنامه دهخداراعس . [ ع ِ ] (ع ص ) مرتعش و افشان . (از تاج العروس ). || مردی که هنگام خواب سرش را تکان دهد. (از تاج العروس ). || بعیر راعس ؛ شتری که هنگام راه رفتن سرش را تکان دهد. (ازتاج العروس ).
پیراهشلغتنامه دهخداپیراهش . [ هَِ ] (اِمص )پیرایش . پیراستن و زینت دادن . (برهان ) : به پیراهش نامه ٔ خسروی کهن سرو را بازدادم نوی . نظامی .|| مطلق دباغت کردن پوست .