رغشلغتنامه دهخدارغش . [ رَ ] (ع مص ) فتنه انگیختن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تباهی وارد آوردن ، گویند: لاترغش علینا؛ فتنه مینگیز برما و تباهی مریز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
رغسلغتنامه دهخدارغس . [ رَ ] (ع اِمص ) دست و دسترس . ج ، ارغاس . || نیکویی . || برکت . || گوالیدگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رغسلغتنامه دهخدارغس . [ رَ] (ع مص ) بسیار گردانیدن و ببرکت گردانیدن مال . (ازمصادر اللغه ٔ زوزنی ). زیاد گردانیدن خدای مال کسی را و برکت دادن در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
رغولغتنامه دهخدارغو. [ رَ غ ُوْو] (ع ص ) ماده شتر بسیاربانگ و فریاد. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اشتری بسیاربانگ . (مهذب الاسماء).
رغولغتنامه دهخدارغو. [ رَغ ْوْ ] (ع اِ) یا رُغو یا رِغو. کفک و سرشیر. ج ، رُغی ً. (آنندراج ). کفک که به هندی جهاک گویند. (غیاث اللغات از صراح اللغة). در متون معتبر دیگر دیده نشد.