بازپروریrehabilitationواژههای مصوب فرهنگستاناحیای زمین تخریبشده برای دستیابی به سطح قبلی تولید و پایدار نگهداشتن آن
نوسازیدیکشنری فارسی به انگلیسیmending, overhaul, refurbishment, rehabilitation, remake, renewal, renovation, repair
احیادیکشنری فارسی به انگلیسیreanimation, rebirth, regeneration, rehabilitation, rejuvenation, resurgence, resurrection, revitalization, revival, vigil
بازتوانبخشی شنواییauditory rehabilitation, AR 1, aural rehabilitationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی درمان با هدف کاهش مشکلات ارتباطی ناشی از کمشنوایی پسازبانی، شامل مراحل تشخیصی مانند تشخیص کمشنوایی و معلولیت ارتباطی و مراحل درمانی و آموزشی مانند آموزش درک گفتار و گفتاردرمانی و مدیریت آموزشی متـ . توانبخشی شنوایی 1 شنواییشناسی توانبخشی rehabilitative audiology